سفارش تبلیغ
صبا ویژن



دلم برای زیـــارت بــهانـــه می خواهـــــد - من از آن روز که در بند توام،آزادم






درباره نویسنده
دلم برای زیـــارت بــهانـــه می خواهـــــد - من از آن روز که در بند توام،آزادم
م.رهــــــــــــا
ای که در این کوی قدم میزنی،روی توجه به حرم می نهی/ پای ز اول به سر خویش نه،‏خویش رها کن قدمی پیش نه... و حرم یعنی همین جا. ایمانگاه هر فراری، که هر کس و هر چیزی در آن امان امن الهیست. اینجا، ‏گریزگاه تمام ناگزیران است. هیچ کس را جواز تعقیب نیست. «و من دخله کان امنا»... اینجا حریم یارست و شیاطین اجازه ی ورود ندارند، ‏که در تراکم نزول فرشتگان جایی برای آنها نیست. هر چه هست خداست و هر که هست خدایی است. تو نیز، ‏اینجا در امانی، ‏از شیطان نفس و عفریت هوی و هوس. امان از «خود» در پناه «خدا». و اینک تویی!‏تثلیث «سکوت،‏اندیشه و عشق»، ‏سکوت در تحیر این جستجوی بی پایان و این یافتن بی سرانجام،‏ سکوت، ‏در ناخودآگاهی از خویش و اضطراب این لحظه های ناب انتظار. انتظار وصال و رسیدن،‏ اتصال به بینهایت بودن...... ««و کاش می شد هرگز خارج نشد از این احرام، که سراسر زندگی حرم امن الهی است.»»
تماس با نویسنده


آرشیو وبلاگ
قرعه کشی
دل را مجال نیست که از ذوق دم زند
راهی دیار یار
دل ز ما گوشه گرفت،ابروی دلدار کجاست؟
مفلسانیم و هوای دل و دلبر داریم
باد بهار مژده دیدار یار داد


موسیقی وبلاگ


عضویت در خبرنامه
 
لوگوی وبلاگ
دلم برای زیـــارت بــهانـــه می خواهـــــد - من از آن روز که در بند توام،آزادم

آمار بازدید
بازدید کل :84769
بازدید امروز : 26
 RSS 

   

دلم برای زیـــارت بــهانـــه می خواهـــــد
به قدر گوشه چشمی اجازه می خواهـد
فـــــرای اذن دخـــولت،بـــرای مستی ِمن
کمی تبســم و یک دم پیالــه می خواهد
تلافی شـــب هجــــر و دعا و اشـک مـن
وصال سینه به سینه اشاره می خواهد
قسم به چشم خمار و قسم به آغوشت
که دل ز لعل تو سرّ شبــــانه می خواهد
اگــــر  ز کمتـــــر آنـی حضـــور دل نَبُــــوَد
ز درگهت شب و روزی انابـه می خواهــد
ز قصه ی شـــب های عاشق و معشوق
غزل نه بلکــه هزاران رساله می خواهد

 

 

هوای پاییز دیوانه م میکند مثل تمام پاییزهای قبل .....



نویسنده » م.رهــــــــــــا » ساعت 3:56 عصر روز چهارشنبه 88 آبان 6